▓█♦OnYx♦█▓
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد: گیرنده : همسر عزیزم ...میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش اونا اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!!
نظرات شما عزیزان:
موضوع : من رسیدم
پاسخ:خواهش میکنم...
این چند تا داستانو خوندم قشنگ بود مخصوصا اون بازار یابه با عرباپاسخ:آره...:))
Power By:
LoxBlog.Com |